لوفت وافه

وبلاگ من وبلاگ تو

لوفت وافه

وبلاگ من وبلاگ تو

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

رویدادی بس خوشحال کننده است که نخستین سخنرانی من پس از بر عهده گرفتن پست وزیر تبلیغات و ارشاد عمومی، برای زنان آلمانی است. گرچه با ترایشکه موافقم که مردان تاریخ سازند، ولی فراموش نمی‌کنم که زنان، پسران را به مردانی شجاع بدل می‌کنند. می‌دانید که جنبش ناسیونال سوسیالیست تنها حزبی است که زنان را از سیاست به دور نگاه داشته است. این [موضوع] نکوهش‌های فراوان و دشمنی‌های بسیاری را بر انگیخته است که تمامی آن‌ها بی‌مورد است. ما زنان را از دسیسه‌های دموکراتیک و مجلسی چهارده سال گذشته در آلمان به دور نگاه داشته‌ایم، نه از آن روی که به آن‌ها احترام نمی‌گذاریم بلکه از آن روی که آنان را بسیار محترم میدانیم. ما زن را پایین تر [از مرد] نمی‌دانیم بلکه برای او مأموریت و ارزشی گوناگون، متفاوت از مرد قائلیم. بنابراین برآنیم که زن آلمانی که به معنای راستین واژه، بیش از هر زن دیگری در جهان، زن است، باید از قدرت و توانایی‌های خود در زمینه‌های دیگری، متفاوت از مردان استفاده کند. زن همیشه تنها شریک جنسی مرد نبود، بلکه همراه او کار می‌کرد. مدت‌ها پیش، کار سخت در کشتزار را به همراه مرد انجام می‌داد. به همراه او به شهرها می‌رفت، به اداره‌ها و کارخانه‌ها وارد می‌شد و سهم خود را از کاری انجام می‌داد که برای آن ساخته شده بود. او [زن] این‌ها را با تمام توانایی، صداقت، از خودگذشتگی به دور از نفس پرستی و آمادگی برای [هر گونه] فداکاری انجام می‌داد. زن در زندگی امروز، از زنان گذشته متفاوت نیست. هیچ کس که درکی از دوران مدرن دارد، ایده احمقانه دور کردن زنان از زندگی جمعی، کار و پشتیبانی مالی خانواده [توسط زن] را ندارد. ولی باید دانست که آن‌هایی (شغل‌های) که مربوط به مرد است، باید برای او بماند که شامل سیاست و [خدمات] نظامی است. این بی‌اعتبار کردن زن نیست بلکه دریافت این [موضوع] است که او چگونه می‌تواند از استعدادها و توانایی‌های خود سود برد. با نگاه به زوال آلمان در سال‌های گذشته، به این نتیجه ترس‌آور و دهشتناک می‌رسیم که هر چه مردان آلمانی کمتری مایل به فعالیت به عنوان مرد در زندگی اجتماعی باشند، به ناچار زنان بیشتری وسوسه پر کردن جای آنان را دارند. زنانه شدن مردان همواره به مردانه شدن زنان می‌انجامد. در عصری که همه ایده‌های بزرگ ارزشی، از وفاداری، سخت‌کوشی و اراده راسخ فراموش شده است، جای شگفتی نخواهد بود که مرد جایگاه برتر خود در زندگی سیاسی و حکومتی را به زن بدهد. گفتن این‌ها به شنوندگان زن بدنامی خواهد بود ولی باید گفته شود، چرا که درست است و به روشن کردن دیدگاه ما به زنان کمک می‌کند. دوران مدرن با تمام دگرگونی‌های گسترده در حکومت، سیاست، اقتصاد و روابط اجتماعی، زنان را رها نکرده و نقش آن‌ها را در جامعه نادیده نگرفته است. چیزهایی که چندین سال یا دهه پیش غیرممکن بودند، هم اکنون واقعیت روزانه [زندگی] شده‌اند. برخی مسائل خوب و اصیل و ستودنی رخ داده ولی برخی مسائل پست و توهین‌آمیز نیز به وجود آمده است. این دگرگونی‌های بنیادین بسیاری از کارهای بسنده‌ی زنان را از آنان ستانده و چشمان آن‌ها را در جهتی که برای آنان مناسب نیست، قرار داده است. نتیجه آن دیدی تحریف‌شده از زن آلمانی بود که هیچ پیوندی با ایده‌های پیشین نداشت. دگرگونی بنیادین، لازم است. اگرچه این خطر وجود دارد که ارتجاعی و منسوخ به دید آید ولی اجازه دهید که به روشنی اعلام کنم: نخستین، بهترین و مناسب‌ترین جایگاه برای زنان، در خانواده است، و پرافتخارترین وظیفه او دادن فرزندانی شایسته به مردم و ملت خود است، فرزندانی که می‌توانند نسل‌ها را ادامه دهند و جاودانگی ملت را تضمین نمایند. زن معلم جوانان و از این روی سازنده‌ی بنیاد آینده است. اگر خانواده سرچشمه قدرت جامعه است، زن هسته و مرکز آن می‌باشد. بهترین جایگاه برای زن جهت خدمت به مردمش در ازدواج، خانواده و [نقش] مادری‌اش می‌باشد. این بالاترین مأموریت اوست. این بدان معنی نیست که زنان شاغل یا فاقد فرزند نقشی در مادری مردم آلمانی ندارد، بلکه آن‌ها از قدرت، توانایی و حس وظیفه‌شناسی خود برای ملت در زمینه‌های دیگر سود می‌برند. ما قانع شده‌ایم که نخستین وظیفه ملتی که به لحاظ اجتماعی دگرگون شده است، باید آن باشد که دوباره امکان انجام وظایف راستین، یعنی مأموریت در خانواده به عنوان مادر را به زنان بدهد.

حکومت انقلابی ملی به هیچ روی ارتجاعی نیست و نمی‌خواهد که گام عصر به سرعت پیش‌رونده را متوقف سازد و در زمان عقب بیفتد بلکه می‌خواهد که پرچم‌دار و جوینده‌ی راه آینده باشد. ما از تقاضاهای عصر مدرن آگاهیم ولی این موضوع ما را از دیدن [این موضوع] بازنمی‌دارد که ریشه هر عصر در مادری است و اینکه هیچ موضوعی برای مادر خانواده مهم‌تر از تربیت فرزندان جامعه نیست. زنان آلمانی در سال‌های اخیر دگرگون‌شده‌اند و می‌بینند که در نتیجه داشتن حقوق بیشتر و وظایف کمتر، خوش‌حال تر نیستند و می‌فهمد که داشتن حق انتخاب شدن در یک جایگاه حکومتی به ازای حق زندگی، مادری و سرپرستی خانواده، تجارت خوبی نیست.

از مشخصه‌های دوران مدرن کاهش سریع نرخ تولد در شهرهای بزرگ ماست. در 1900 ، دو میلیون کودک در آلمان به دنیا آمدند. هم اکنون این میزان به یک میلیون کاهش یافته است. این کاهش شدید در پایتخت بیش از شهرهای دیگر مشهود است. در چهارده سال گذشته، نرخ تولد در برلین پایین تر از هر شهر اروپایی دیگر شده است و تا سال 1955 بدون مهاجرت، دارای سه میلیون جمعیت خواهد بود. حکومت با عزم راسخ در پی توقف این زوال خانواده و از میان رفتن نژاد ما که ناشی از آن است، می‌باشد. باید دگرگونی بنیادی صورت گیرد. دیدگاه لیبرالی به خانواده و فرزند سبب انحطاط سریع آلمان شده است. امروزه باید نگران جمعیت سالخورده باشیم. در 1900، هر شخص پیر هفت فرزند داشت، امروزه تنها چهار فرزند دارد. اگر شرایط کنونی ادامه یابد، در 1988، نسبت یک به یک خواهد بود. این آمار بیانگر همه چیز است و بهترین اثبات برای این است که اگر آلمان در مسیر کنونی پیش رود، بسیار زود نابود می‌شود. ما تقریباً می‌توانیم دهه‌ای را پیش‌بینی کنیم که آلمان به دلیل فاقد جمعیت بودن از میان می رود. ما نمی‌خواهیم کنار بایستیم و از میان رفتن زندگی ملی و نابودی نژادی که به ارث برده‌ایم را شاهد باشیم. دولت انقلابی ملی وظیفه دارد که دگرباره ملت را بر بنیادهای اصیل آن بنا نماید و زندگی و کار زن را چنان دگرگون کند که او دوباره بتواند به خوبی در خدمت ملت باشد و قصد دارد که با از میان بردن نابرابری‌های اجتماعی بار دیگر زندگی و آینده مردم ما و جاودانگی نژادمان را تضمین نماید. من این نمایشگاه را افتتاح می‌کنم که هدفش توضیح و آموزش، کاهش یا حذف آسیب به فرد و کل مردم است. این [نمایشگاه] برای ملت و روشنگری عمومی است و حمایت از آن، از خوشحال‌کننده‌ترین وظایف دولت جدید می‌باشد. شاید این نمایشگاه که نام «زن» بر آن نهاده شده است، نقطه عطفی باشد. اگر هدف نمایشگاه دادن تصویری از زنان در جامعه معاصر باشد، آن را در زمانی انجام می‌دهد که جامعه آلمان در حال بزرگ‌ترین دگرگونی در نسل‌ها [ی خود] است. آگاهم که این کار چه اندازه دشوار است و موانعی که باید از میان برود تا این نمایشگاه موضوعی روشن و ساختاری محکم یابد را میدانم. این (نمایشگاه) نشان‌دهنده‌ی اهمیت زن برای خانواده، مردم و تمامی ملت است. آنچه که به نمایش درآمده، تصویری از زندگی واقعی زن امروز را به دست خواهد داد و آگاهی لازم برای حل عقاید مخالف را فراهم می‌کند که [این عقاید] صرفاً نتیجه جنبش معاصر زنان نیست. ولی این همه موضوع نیست. هدف نمایشگاه «زن» تنها نشان دادن موضوعات [بالا] نیست، بلکه مطرح کردن پیشنهادهایی برای بهتر شدن است. قصدش نشان دادن راه‌های و فرصت‌های نوین است. مثال‌هایی روشن و اغلب مؤثر، دلایلی را به هزاران زن آلمانی برای فکر کردن و مد نظرقراردادن می‌دهد. به ویژه برای ما مردان دولت جدید بسیار خوشایند است که به خانواده‌هایی با فرزندان زیاد توجه ویژه‌ای شده است، چرا که ما خواهان جلوگیری از نابودی ملت هستیم.میزان اهمیت خانواده را نمی‌توان بیان کرد به ویژه خانواده‌هایی که فاقد پدر هستند و کاملاً به مادر وابسته‌اند. در این خانواده‌ها زن به تنهایی مسئولیت فرزندان را به دوش می‌کشد و [درعین‌حال] باید از مسئولیت خود در برابر مردم و ملت نیز آگاه باشد. ما اعتقادداریم که سرنوشت ملت آلمان نابودی نیست، و مطمئنیم که آلمان هنوز مأموریتی بزرگ در جهان دارد. ما معتقدیم که در پایان تاریخ خود نیستیم، بلکه دورانی نوین، پرشکوه و غرورآفرین از تاریخمان در حال آغاز شدن است. این ایمان به ما قدرت می‌دهد و از ناامیدی جلوگیری می‌کند و سبب فداکاری‌های بسیاری در چهارده سال گذشته شده است. این [موضوع] به میلیون‌ها زن آلمانی قدرت امید به آلمان و آینده را می‌دهد و سبب می‌شود تا پسران خود را در این رستاخیز ملی به ما ملحق کنند. این ایمان با زنان دلیری همراه بود که همسران و سرپرست خانواده‌شان را در جنگ [جهانی نخست] از دست دادند و نیز با زنانی که پسران خود را در جنگ برای تجدید حیات مردمشان فدا کردند. این ایمان ما را در دوران نیاز و ناامیدی چهارده سال گذشته سرپا نگاه داشته است و این ایمان که امروز سراپایمان را پرکرده است امید نوینی را می‌دهد که آلمان دوباره جایگاه خود را در [روشنایی] خورشید خواهد یافت. هیچ‌چیز، بیش از مبارزه، شخص را سخت و مقاوم نمی‌کند و هیچ‌چیز بیش از مواجهه با سختی، شخص را دلیر نمی‌سازد. در طی سال‌هایی که به نظر می‌رسید آلمان محکوم به نابودی است، گونه‌ای نوین از زنانگی در زیر لایه مشوش تمدن مدرن شکل گرفت و آن سرسختی، عزم راسخ، دلیری و اشتیاق به فداکاری بود. در طول چهار سال جنگ بزرگ و چهارده سال اضمحلال آلمان که به دنبال آن بود، زنان و مادران آلمانی خود را شایسته همراهی مردانشان نشان دادند. آن‌ها تمامی سختی‌ها، همه محرومیت‌ها و خطرات را تحمل کردند و در مواجهه با بدبختی، نگرانی و آزار سرخم نکردند. تا زمانی که جامعه‌ای چنین زنان شریف و سربلندی را دارد، هیچ‌گاه نابود نخواهد شد. این زنان پایه‌های نژاد، خون و آینده ما هستند. این سرآغاز زنانگی نوین آلمانی است. اگر جامعه‌ای دگرباره زنانی داشته باشد که سربلند و آزاد، مادری را برگزینند، نابود نخواهد شد. اگر زن سالم باشد، مردم سالم خواهند بود. وای بر آن جامعه‌ای که زنان و مادران خود را از یاد ببرد [چرا که] خود را محکوم به فنا می‌کند. امیدواریم که مفهوم زن آلمانی بار دیگر احترام کل جهان را به دست آورد. آنگاه زن آلمانی به سرزمینش، مردمش و فکر کردن به آلمان و آلمانی بودن می‌بالد و سربلندی ملت و نژادش، مهم‌ترین [موضوعات] برای او خواهند بود. تنها ملتی که افتخارش را فراموش نمی‌کند، می‌تواند پیشرفت خود را تضمین نماید. زن آلمانی نباید هیچ‌گاه این را فراموش کند. من این نمایشگاه را افتتاح می‌کنم به این امید که خطاهای گذشته را آشکار و راه آینده را نشان دهد. در این صورت است که جهان بار دیگر به ما احترام خواهد گذاشت و ما نیز می‌توانیم سخن «والتر فون در ووگلواید» را تصدیق کنیم که این را در مورد زن آلمانی در چکامه مشهور خود آورده است:

مردی که می‌جوید

پاک‌دامنی و عشق حقیقی را

باید به سرزمین ما بیاید

که در آن شادی، فراوان است

به این امید که زندگی‌ام در آن (سرزمین) دراز باد

تولید یک محصول

 

از دیرباز که بشر به صورت تجربی و به دلیل نیاز فنون را فراگرفت تا به امروز که در کشورهای توسعه‌یافته سیستم های آموزشی نوین و کارآمد بر مراکز علمی و آموزشی حاکم است، بشر تجربیات ارزشمندی را کسب کرده است که برآیند افکار و اعمال مردان و زنان بسیاری، حصول این نتیجه را ممکن ساخته است.               

امروز سیستم آموزشی در کشورهای توسعه‌یافته غربی و یا حتی در کشورهای کمتر توسعه‌یافته نظیر رومانی به گونه‌ای هوشمند در جهت تربیت نیروهای کار کارآمد از طریق ایجاد مراکز مهارتی و پژوهشی و ایجاد هماهنگی میان این دو حرکت می‌کند. و در نتیجه در این سیستم های آموزشی پس از پایان دوره‌های آموزشی فرد به معنای واقعی کلمه برای حضور سازنده در اجتماع آماده است.                                                     

اما نکته بسیار مهم در مورد این سیستم های آموزشی این است که برخلاف کشورهای جهان سوم که نظام آموزشی در این کشورها مانند کلاف سردرگم می‌ماند، در جهت رفع نیازهای اجتماع و به صورت هدفمند و مهندسی شده طراحی می‌شوند. نگاهی به تراکم جمعیت دانشجو در رشته‌های مختلف دانشگاهی در کشور خودمان سند انکار نشدنی وجود شلختگی در سیاست‌گذاری سیستم آموزشی می‌باشد.                               

اما ما تا به امروز چه کرده‌ایم...

همواره برای تولید یک محصول یا ارائه خدمات در هر منطقه باید گام اول را از بررسی نیاز مردم منطقه از طریق تهیه آمار و روانشناسی اجتماعی و همچنین بررسی شرایط و مقتضیات هر منطقه در حوزه‌های مختلف، شروع کرد. در گام بعدی با بررسی منابع موجود در منطقه و مهندسی هزینه‌ها شرایط تولید و یا ارائه خدمات را مشخص کرد. افزایش بازده و حصول کیفیت قابل‌قبول را می‌توان غایت گام بعدی لحاظ کرد. سپس باید با ایجاد بازارهای مناسب و مهندسی فروش، دسترسی افراد را به محصول و یا خدمت تسهیل کرد و در گام نهایی باید به عنوان احترام به مصرف‌کننده و آنچه ما از آن به عنوان خدمات پس از فروش یاد می‌کنیم، همواره مردم را در بهبود کیفیت زندگی یاری کنیم.   

البته این مطالب حقیقتاً وظیفه اصلی تمام صنعت گران و خدمت گذاران مردم است اما شاید این موارد یکی از بسیار رسالت‌های اصلی دانش‌آموختگان رشته مهندسی صنایع باشد.                                                         

شما مهندسان و مدیران فردا، به حق مسئولیت ویژه‌ای در افزایش بازده تولید، به‌کارگیری مناسب از ماشین‌آلات صنعتی، بررسی و آسیب‌شناسی اقتصاد بنگاه‌های اقتصادی و صنعتی، راندمان انرژی، به‌کارگیری موثر تر از ظرفیت‌های نیروی انسانی، مدیریت منابع و مصرف و بسیاری از موارد دیگر را عهده‌دار هستید.      

 لذا از شما عزیزانم درخواست می‌کنم با درک این وظیفه خطیر که بر دوش شماست هرگز دست از تلاش بر ندارید و همواره در مسیر آموختن حرکت کنید. شما تأثیرگذاری بی‌مانندی بر زندگی مردم دارید.   

علی حاج اسماعیلی 


مقدمه

در باب لزوم ایجاد ارتباط سازنده میان صنعت و دانشگاه و بهره‌مندی از نتایج ناشی از همگرایی این دو حوزه اساسی که بی‌شک از نهادهای متولی رشد و بالندگی یک کشور هستند، مقالات، رسالات، و مطالب بسیاری منتشر شده است. اما بررسی تولد این منطق عصر حاضر، می‌تواند دلایل و شواهد تاریخی، فرهنگی، جغرافیایی، سیاسی و البته اقتصادی را در جهت برقراری هرچه قوی تر این رابطه در اختیار تصمیم سازان و متولیان این امر قرار می‌دهد.           

همواره در صنعت رو به پیشرفت جهان توجه به افزایش راندمان خط تولید، بازده انرژی و همچنین مدیریت و برنامه‌ریزی برای بهره‌وری بیش از پیش از نیروی انسانی که آموزش‌های تخصصی را می‌طلبد، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده است.                   

از اواخر قرن 18 که به موجب انقلاب صنعتی، شکوفایی را در اروپا نسبت سایر نقاط دیگر جهان به گونه محسوسی قابل مشاهده بود، افزایش بازده تولید مورد توجه قرار گرفت که شاید افکار و نظرات فردریک وینسلو تیلور¹ اوج این مطالبات باشد.        

از همین دوران تولید پژوهش محور به منظور یافتن راه‌کارهای کم هزینه و پر بازده تولید که تا آن زمان اکثراً به صورت آزمون و خطا مد نظر قرار می‌گرفت، در دستور کار صنعت گران اروپایی قرار گرفت.       

از طرفی برای دست‌یابی به این مهم اهمیت تربیت نیروی کار متخصص که با آموختن مهارت‌های آماده حضور فعال در صنعت می‌شد، بیش از پیش نمایان شد. شاید این به سرآغاز ایجاد ارتباط سازنده میان مراکز آموزشی و صنایع تبدیل گشت.                   

فارغ از نیاز صنایع، با شکل‌گیری اتحادیه‌ها و آگاهی بخشی به مردم اروپا، نیروی‌های کار فعال در کارخانه‌ها به فکر بهبود وضعیت شغلی که معلول فراگیری آموزش‌های علمی می‌باشد، افتادند.         

در چنین شرایطی علاوه بر شتاب تولیدهای پربازده معضل اشتغال نیز با به کار پیری این ساختار هماهنگ به صورت دائمی به فراموشی سپرده شد.    

کشورهای اروپایی بخش عمده‌ای از شکوفایی اقتصادی خود را مدیون ارتباط و چه بسا رقابت صنعت و دانشگاه می‌دانند. البته دانشجویان نیز با حضور پر رنگ در صنعت می‌توانند با شرایط کار و بایدها و نبایدهای صنعت آشنا شوند و البته دانشگاه‌ها نیز رسالت اصلی خود یعنی تربیت نیروی کار متخصص را به صورت موثر تر انجام می‌دهند.     

از طرفی دانشگاه‌ها به دلیل کمبود حمایت‌ها و اعتبارات مالی دولت، نیاز به ایجاد منابع مالی ثانویه برای پیشبرد اهداف و برنامه‌های علمی و پژوهشی خوددارند که هماهنگی و ارتباط سازنده با صنعت علاوه بر اینکه تولیدات پژوهشی و علمی دانشگاه‌ها را هدفمند می‌سازد، منابع مالی جدیدی را برای آن‌ها به ارمغان می‌آورد که می‌تواند قسمتی از معضلات مالی در تولیدات پژوهشی دانشگاه‌ها را برطرف سازد و این نوعی بازاریابی پژوهشی می‌باشد که ایجاد واحدهایی برای تشخیص نیازهای صنعت را می‌طلبد.

ارتباط صنعت و دانشگاه در ایران

عمده‌ترین دلیل ایجاد رابطه صنعت و دانشگاه در ایران را شاید بتوان «بهبود اوضاع کسب و کار» در بازار اشتغال ایران نامید. در حال حاضر به دلایل مختلف نیروهای متخصص تربیت‌شده از سوی دانشگاه‌ها در صف‌های طولانی پشت در مراکز صنعتی ماندند و دستشان از اشتغال صنعت کوتاه است. و شاید یکی از دلایل اصلی آن فقدان آموزش‌های لازم و کافی باشد.                              

در دانشگاه‌ها مباحث علمی تنها به صورت تئوری تدریس می‌شود که این به خودی خود خوب است اما این نوع آموزش متأسفانه دانشجویان، اساتید و مسئولین را از اهتمام به فراگیری مهارت‌های عملی که دانشجویان را بیش از پیش با شرایط کاری در صنعت آشنا می‌کند،  غافل می‌سازد.                     

ضرورت ایجاد ارتباط صنعت و دانشگاه

همواره هماهنگی میان نهادهای یک کشور معلول یک نیاز واحد و حیاطی برای یک ملت می‌باشد که منافع و سعادت اقشار بسیاری را تأمین می‌کند.       

می‌توان این‌گونه تفسیر کرد که صنعت می‌بایست مدل تجاری شده علم قلمداد شود و دانشگاه‌ها که متولی اصلی تولید علم می‌باشند. پس ایجاد ارتباط میان این دو محتمل و بسیار سازنده است چرا که ماحصل تجاری‌سازی علم، هم برای دانشگاه و هم برای صنعت اثرات مثبت و سازنده‌ای دارد.             

رهبر معظم انقلاب با کلامی نافذ در باب ارتباط صنعت و دانشگاه می‌فرمایند: «اگر ما بتوانیم این رابطه‌ی صنعت و دانشگاه را، صنعت و مراکز تحقیق را، یا به معنای عام، صنعت و علم را به‌صورت کامل برگزار کنیم، نتیجه به این صورت خواهد بود که هم دستگاه‌های صنعتی ما رشد پیدا خواهند کرد و در حلّ مسائل خودشان مراجعه‌ی به دانشگاه‌ها خواهند کرد، مسائل خودشان را حل خواهند کرد و از پیشرفتهای علمی آنها در کار صنعتی خودشان استفاده خواهند کرد  همچنین دانشگاه‌های ما جریان پیدا خواهند کرد.»                                           

به حق آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای بزرگ‌ترین دستاوردهای این حرکت خطیر را برای هر دو نهاد مرتبط بیان فرمودند.                                           

بحث دیگر در مورد ضرورت ارتباط میان صنعت و دانشگاه، تجاری‌سازی پایان‌نامه‌ها و پروژه‌های دانشجویی می‌باشد. با توجه به نیاز مالی برای حرکت‌های پژوهشی، گاه دانشگاه‌ها به دلیل فقدان اعتبار مالی مورد نیاز، در مقاطعی طرح‌های پژوهشی را متوقف می‌کنند. این در حالی است که اگر پروژه‌های دانشجویی در مسیر نیازهای صنعتی انتخاب شود علاوه بر تأثیرات مثبت علمی، اعتبار مالی اضافی را برای دانشگاه‌ها تأمین می‌کند. این امر همچنین می‌تواند شرایط مطلوبی را برای استقلال مراکز پژوهشی مستقل ایجاد کند.                         

دکتر کاو¹ در این مورد می‌گوید : « همکاری های دانشگاه و صنعت می تواند از طریق تامین سرمایه از طرف صنعت و تامین اعضای هیئت علمی و تولید علم از طرف دانشگاه منجر به ارتقا پژوهش ها و اختراعات و فناوری گردد. دولت نیز از طریق ایجاد ساختارهای انگیزش می تواند به برقراری این ارتباط کمک نماید.»                                                

مطلبی از دکتر رسی² بیان می‌کند : « ارتباط صحیح و موثر دانشگاه و صنعت می تواند موجب افزایش نوآوری و انتقال دانش و تکنولوژی گردد.»           

در تحقیق بی‌نظیر که مدت یک قرن به طول انجامیده است بانک بوستون³ آمریکا تحقیقی را بر روی فارغ‌التحصیلان دانشگاه ام آی تی و به طور مشخص انتخاب‌های شغلی آنان صورت گرفته است که یکی از نتایج آن این نکته است که شرکت‌های پیشرو در نوآوری، معمولاً در محلی نزدیک به دانشگاه‌ها مستقر می‌شوند.                             


و این‌ها همه شواهد علمی بر ضرورت ارتباط میان صنعت و دانشگاه می‌باشد.                              

در راستای همگرایی هرچه بیشتر نیازهای صنعت و دانشگاه که در واقع هم سنگ کردن علم و مهارت می‌باشد، نیاز به ایجاد یک مرکز یا نهاد تنظیم‌کننده مستقل احساس می‌شود. در این فقره نمونه‌های موفقی موجود می‌باشد که به عنوان مثال مرکز جهاد دانشگاهی، مرکز جهاد خودکفایی سپاه پاسداران، پژوهشکده انرژی، پژوهشکده متالورژی و مثال‌هایی از این دست، تجربیات موفق و ارزشمندی را در ایجاد مراکز تنظیم‌کننده میان نهادهای مسئول، در اختیار ما قرار داده است.                              

همواره در هنگام بررسی یک معضل ملی، نهادهای مختلف مسئول، نظرات و برنامه‌های متفاوتی را در حوزه اختیارات خود ارائه می‌دهند. اما قطعاً ایجاد مرکزی راهبردی که با در نظر گرفتن اصل نیاز در حوزه مورد نظر با کنکاش و جست و جو میان نهادها و دستگاه‌های مرتبط، سعی دارد از ظرفیت‌ها و اختیارات نهادها در جهت حل معضل استفاده کند، حلقه مفقوده اجرای یک پروژه و یا برنامه راهبردی بلندمدت می‌باشد. در واقع تشکیل این نهادها از انجام اقدامات جزیره‌ای جلوگیری می‌کند و ظرفیت‌ها و فعالیت‌ها را به صورت یک پارچه جامع عمل می‌پوشاند تا به هدف مورد نظر برسد.                   

برای پیشبرد اهداف یک مجموعه تا رسیدن به اهداف مناسب همواره باید با وضع قوانین و مقررات قانونی، حمایت لازم و کافی صورت گیرد و برای بن بسته‌ای قانونی پیشرو با تدبیر مناسب راهکارهای برون‌رفت پیش‌بینی شود. سپس با ایجاد برنامه مدون و مدیریت یک پارچه برنامه را در فاز اجرایی عملیاتی کرد. در این مرحله نیز باید مشکلات و معضلات اجرا را پیش‌بینی و مدیریت کرد و این قطعاً با تقسیم مسئولیت میان نهادها و دستگاه‌های مرتبط امکان‌پذیر است. در هر مورد باید با شناسایی توانایی و اختیارات قانونی نهادها، نهایت استفاده در جهت پیشبرد برنامه تا رسیدن به هدف نهایی صورت گیرد.

اما در این میان نقش نهاد هماهنگ‌کننده به عنوان هسته مرکزی عملیات اجرایی که وظیفه نظام‌مند کردن فعالیت‌ها در راستای تحقق سیاست کلی را دارد، خودنمایی می‌کند.                                       

راه‌کارهای نهادگرا

در هر کشور توسعه پایدار و نظام‌مند به وجود نخواهد آمد مگر اینکه در پرتوی قوانین کارا و با در اختیار داشتن راهکارهای اجرایی با ضمانت اجرایی بالا، نیروهای متخصص، آموزش‌های علمی و عملی لازم در جهت رفع نیازهای صنعتی را فراگیرند. و این دقیقاً به این معناست که برای رسیدن به رشد نظام آموزشی و صنعتی که در نهایت بالندگی اقتصادی را در پی خواهد داشت، باید دولت، مجلس، دانشگاه‌ها و صنایع، حول محور ارتباط صنعت و دانشگاه همگرایی لازم را پدیدآورند.                         

1 -راه‌کارهای قانونی و نظارتی توسط مجلس                

ازجمله ابزارهای قوی در ایجاد پیوند میان علم و عمل قوانین و مقررات تنظیم‌کننده در این امر می‌باشد. قطعاً وضع همین قوانین پس از جنگ جهانی اول و به طور ویژه پس از جنگ جهانی دوم،تسهیل‌کننده رشد و شکوفایی صنعت در اروپا، آمریکا و شوروی گشت. در ایران اسلامی البته قوانین و مقررات مکلف کننده برای صنایع به منظور به‌کارگیری هیئت‌علمی و توسعه پژوهش توسط مجلس شورای اسلامی وضع شده است که از جمله نمونه‌های آن می‌توان به ماده 113 آئین نامه استخدامی اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها و مؤسسات علمی پژوهشی وابسته مصوب هیئت امنا، ماده 40 قانون استخدام هیئت‌علمی دانشگاه‌ها و همچنین بند 20 ماده واحده قانون بودجه سال 88 اشاره کرد. اما آنچه واضح و مبرهن است این نکته است که متأسفانه یا این قوانین ضمانت اجرایی محکمی ندارند و یا اینکه در ایجاد پیوند مهارت و دانش ناکارآمد هستند.                    

اخیراً در دفتر مطالعات اجتماعی مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی با استناد به پژوهش‌های صورت گرفته حول محور عدم موفقیت برنامه ایجاد ارتباط صنعت با دانشگاه، نتایج تأمل‌برانگیزی به دست آمده است. در این گزارش آمده است «براساس نتایج این پژوهش ارتباط صنعت و دانشگاه در ایران ابعادی مسئله زا یافته است و چالش‌هایی جدی در این حوزه وجود دارند.» این چالش‌ها عبارت‌اند از : عدم انطباق متون و برنامه‌ریزی آموزشی دانشگاه‌ها و نیازهای صنعت، تمرکز دانشگاه‌ها بر آموزش متون تئوری، زمان بر بودن پژوهش‌های دانشگاهی حول محور ارتباط با صنایع، خرد بودن اکثر صنایع و عدم نیاز به پژوهش‌های علمی، بی‌رغبتی صنایع به تحقیق و پژوهش‌های آکادمیک، غیررقابتی بودن بسیاری از صنایع بزرگ کشور و سلیقه‌ای عمل کردن مدیران در واردکردن تکنولوژی از خارج از مرزها و بسیاری از عوامل موثر دیگر.                                        

قطعاً انجام همین پژوهش‌های علمی توسط مجلس شورای اسلامی در شناخت، بررسی و آسیب‌شناسی چالش‌های اصلی ارتباط صنعت و دانشگاه و در نهایت وضع قوانین و مقررات تسهیل‌کننده به این فرآیند کمک  شایانی می‌کند و می‌تواند بیش از پیش مسیر این حرکت بنیادی را هموار کند.                           

 2 -راه‌کارهای اجرایی و سیستماتیک توسط دولت        

یکی از متولیان اصلی و تأثیرگذار به ویژه در اجرای سیاست ارتباط دانشگاه و صنعت، دولت هر کشور می‌باشد. دولت با در اختیار داشتن مدیریت بسیاری از صنایع و البته مسئولیت اجرایی کشور، با ایجاد ساختارهای اجرایی، سازمان‌ها و نهادها در دانشگاه‌ها و صنایع، تعیین تکلیف به وزارت صنعت معدن و تجارت و همچنین با کمک و مشاوره به نهادهای اقتصادی مردم نهاد، می‌تواند بازیگر اصلی در ایجاد ارتباط علم و عمل گردد.                                     

ایجاد ستادهای مشترک میان وزارت خانه‌ها، بنیاد ملی نخبگان، سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، پا رک‌های علم و فناوری، صنایع دولتی و البته سازمان‌هایی نظیر محیط‌زیست و گردشگری از جمله کارکردهای اصلی مدیریت دولت بر ارتباط سازنده علم تا عمل می‌باشد.                                     

البته تاکنون نیز تحرکات مثبتی نظیر تصویب‌نامه شماره 15674 مورخه 12/2/1361 هیات وزیران و همچنین قانون بودجه سال 1385 موضوع ماده 49 برنامه توسعه چهارم بند 9 ضوابط اجرایی قانون بودجه سال 1388 مصوب 23/1/88 هیأت وزیران، صورت گرفته است. اما برای بالندگی هر دو نهاد یعنی صنعت و دانشگاه که به شکوفایی رفاه و اقتصاد عمومی می‌انجامد، عزمی جدی و اراده‌ای راسخ از دولت مورد انتظار است.                                    

3 کارکردهای مثبت راهبرد توجه صنایع به پژوهش     

یکی از شاخصه‌های موفقیت تولید در هر کشور به میزان مهارت، آموزش و تجربه نیروی کار متخصص بستگی دارد. چنان که همان طور که می‌دانیم تربیت نیروی کار ماهر در کشورهای توسعه‌یافته از سال‌های ابتدایی تحصیل آغاز می‌شود و به هنگام نیاز صنایع به نیروی کار، انتخاب‌های بسیاری در حوزه‌های مختلف فنی، حقوقی و... برای صنایع وجود دارد. از طرفی تربیت نیروی کار متخصص فعال‌سازی پتانسیل بالای خلاقیت را به همراه دارد چنان که در چنین ساختارهایی همواره کم هزینه‌ترین راه‌ها برای حل مشکلات و معضلات بنیادین انتخاب‌شده و همواره روش‌های تولید نوین در جهت کاهش هزینه‌ها و افزایش راندمان تولید معرفی می‌شود. در چنین فضایی اختراعات، ابداعات و نوآوری‌ها خودنمایی می‌کند و همین امر نقش اصلی در بهبود کیفت تولید و به دنبال آن صادرات محصول و در نهایت رشد شاخص‌های اقتصادی را به دنبال دارد. 

به عنوان مثال تولید و استفاده سازمان‌یافته از ورمی کمپوست¹ که در دهه 90 میلادی پس از شناخت و اثبات مضرات کودهای نیتروژنی² و آفت‌کش‌ها به بهبود وضعیت خاک و تولید محصولات کشاورزی به صورت طبیعی انجامید.                                    

آنچه مسلم است پاسخ به نیازهای صنعت از طریق ایجاد مراکز استعداد یابی و مطالبه گری اصولی از پایان‌نامه‌ها و پروژه‌های دانشجویی در دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی همواره به رشد و اعتلای کیفیت تولیدات صنعتی و یا به افزایش راندمان تولید، بازده انرژی و حفظ محیط‌زیست کمک شایانی می‌کند.    

4-چالش‌ها و فرصت‌های ارتباط با صنعت برای دانشگاه

رسالت بزرگ آموزش و تربیت مدیران و مهندسان فردا بر دوش دانشگاه‌ها است. در این امر مهم دانشگاه‌ها باید به کارآمدی این آموزش‌ها و کاربردی کردن مهارت‌های دانشجویان در فضای کسب‌وکار توجه ویژه‌ای کنند.                                         

اما در این میان متأسفانه با برنامه‌ریزی جزیره‌ای شرایطی به وجود آمده که افراد بسیاری با امید به آینده‌ای بهتر وارد دانشگاه‌ها می‌شوند اما در هنگام فارغ‌التحصیلی در می‌یابند که آموخته‌های آنان برای ورود موثر به فضای کسب‌وکار کافی نیست چرا که به طور کلی آموزش‌های آنان در راستای پاسخگویی به نیازهای صنایع طراحی و برنامه‌ریزی نشده است و عملاً در فضای صنعت کاربردی نیست.                  

ارتباط میان صنعت و دانشگاه فرصتی کم نظیر را برای برون‌رفت از این بن بست برای دانشگاه‌ها به ارمغان آورده است.      

دانشگاه‌ها می‌توانند با ایجاد این ارتباط علاوه بر انجام صحیح رسالت خود یعنی تربیت نیروی متخصص کارآمد، بخشی از اعتبارات مالی در امور پژوهشی را تأمین کند.                                                   

به عنوان مثال کارخانه روبرت بوش³ آلمان در شهر اشتوتگارت در نزدیکی دانشگاه اشتوتگارت که یکی از دانشگاه‌های پیشرو در فناوری در آلمان و عضو انجمن مؤسسات فناوری آلمان می‌باشد. نزدیکی این کارخانه و این مرکز آموزشی معتبر همواره در پیشبرد اهداف آموزشی و پژوهشی موثر بوده است. تعداد بسیاری از دانشجویان این مرکز از ابتدای ورود به دانشگاه به بورسیه این دانشگاه نائل می‌شوند و در واقع آنان کارمندان آینده این کارخانه هستند. در واقع همگرایی آموزش و مهارت اهداف مشترک دانشگاه اشتوتگارت و کارخانه روبرت بوش را محقق می‌سازد و هر دو مجموعه همواره به صورت پویا در مسیر رشد فناوری حرکت می‌کنند.                    

در مورد دانشگاه‌های ایرانی که در نقاط جز کلان‌شهرها واقع‌شده‌اند، راه‌اندازی واحدهای بازیافت مواد فلزی پیشنهاد می‌شود که راه‌اندازی آن کم هزینه و سریع و بازده آن بالاست و علاوه بر بهبود سطح آموزش از طریق مشاهدات عینی دانشجویان، ایجاد درآمد اضافی در شهرهای فاقد مرکز بازیافت فلزات از طریق ایجاد کوره‌های کوچک ذوب قراضه فلزات مختلف، مبادرت ورزد.              نتیجه‌گیری

   به گواه تاریخ می‌توان گفت ارتباط موثر علم و عمل در برهه‌های متفاوت از تاریخ میان دانشگاه و صنعت شکل گرفته است. امروز شکل پیچیده و تکامل‌یافته آن به صورت ارتباط از طریق همگرایی نهادها مختلف صورت می‌گیرد.                         

امروز با کاهش اعتبارات پژوهشی و همچنین نیاز به نیروی کارآمد در صنایع ارتباط میان صنعت و دانشگاه یکی از عوامل حیاطی در پیشبرد اهداف دو نهاد است. با ایجاد ارتباط سازنده و کارا می‌توان به نیروی انسانی جهت داد و از این سرمایه باارزش نهایت استفاده را داشت.                                    

قطعاً با هماهنگی و ایجاد همگرایی میان نهادهای قانون‌گذار، نهادهای اجرایی، نهادهای تولیدی و نهادهای علمی می‌توان ارتباط دائمی میان صنعت و دانشگاه را ایجاد کرد و از نتایج آن بهره جست.       

از آنجا که ایجاد این همگرایی به صورت سیستماتیک در کشور ما بحث تازه‌ای است پس می‌توان با مورد استفاده قرار دادن تجربیات سایر ملل به ویژه جامعه اروپا و آمریکا و با کمترین هزینه بیش‌ترین بازده را در حوزه‌های مختلف صنعتی محقق سازیم.             

منابع

1.سیاست‌ها و راهبردهای علم، فناوری و فرهنگ، انتشارات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری،1381.     

2.نیلی، مسعود و همکاران، خلاصه مطالعات طرح استراتژی توسعه صنعتی کشور، مؤسسه انتشارات دانشگاه صنعتی شریف، تهران،1382.                  

3..شفیعی، مسعود، ارتباط صنعت و دانشگاه: آینده‌ای تابناک، پیشین‌های تاریک، انتشارات دانشگاه صنعتی امیرکبیر،1384.                                   

4.شفیعی، مسعود، راهبرد توسعه ملی با نگاهی به تجربه انگلستان، انتشارات کتابخانه صدرف 1380.   

5.شفیعی، مسعود، ارتباط دانشگاه و صنعت: موانع اساسی و راهکارهای توسعه‌ای، مجموعه مقالات هشتمین کنگره سراسری همکاری‌های دولت، دانشگاه و صنعت برای توسعه ملی، دانشگاه صنعتی امیرکبیر، تهران، 1383.              

6.کامپتون، ویکی، ارتباط صنعت و دانشگاه، انتشارات وزارت علوم نیوزلند، 2004.                            

                                                علی حاج اسماعیلی