سخنرانی دکتر گوبلز هنگام گشایش نمایشگاه زنان در 15 مارس 1933 پیرامون نقش زنان
- چهارشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۳۲ ق.ظ
- ۰ نظر
رویدادی بس خوشحال کننده است که نخستین سخنرانی من پس از بر عهده گرفتن پست وزیر تبلیغات و ارشاد عمومی، برای زنان آلمانی است. گرچه با ترایشکه موافقم که مردان تاریخ سازند، ولی فراموش نمیکنم که زنان، پسران را به مردانی شجاع بدل میکنند. میدانید که جنبش ناسیونال سوسیالیست تنها حزبی است که زنان را از سیاست به دور نگاه داشته است. این [موضوع] نکوهشهای فراوان و دشمنیهای بسیاری را بر انگیخته است که تمامی آنها بیمورد است. ما زنان را از دسیسههای دموکراتیک و مجلسی چهارده سال گذشته در آلمان به دور نگاه داشتهایم، نه از آن روی که به آنها احترام نمیگذاریم بلکه از آن روی که آنان را بسیار محترم میدانیم. ما زن را پایین تر [از مرد] نمیدانیم بلکه برای او مأموریت و ارزشی گوناگون، متفاوت از مرد قائلیم. بنابراین برآنیم که زن آلمانی که به معنای راستین واژه، بیش از هر زن دیگری در جهان، زن است، باید از قدرت و تواناییهای خود در زمینههای دیگری، متفاوت از مردان استفاده کند. زن همیشه تنها شریک جنسی مرد نبود، بلکه همراه او کار میکرد. مدتها پیش، کار سخت در کشتزار را به همراه مرد انجام میداد. به همراه او به شهرها میرفت، به ادارهها و کارخانهها وارد میشد و سهم خود را از کاری انجام میداد که برای آن ساخته شده بود. او [زن] اینها را با تمام توانایی، صداقت، از خودگذشتگی به دور از نفس پرستی و آمادگی برای [هر گونه] فداکاری انجام میداد. زن در زندگی امروز، از زنان گذشته متفاوت نیست. هیچ کس که درکی از دوران مدرن دارد، ایده احمقانه دور کردن زنان از زندگی جمعی، کار و پشتیبانی مالی خانواده [توسط زن] را ندارد. ولی باید دانست که آنهایی (شغلهای) که مربوط به مرد است، باید برای او بماند که شامل سیاست و [خدمات] نظامی است. این بیاعتبار کردن زن نیست بلکه دریافت این [موضوع] است که او چگونه میتواند از استعدادها و تواناییهای خود سود برد. با نگاه به زوال آلمان در سالهای گذشته، به این نتیجه ترسآور و دهشتناک میرسیم که هر چه مردان آلمانی کمتری مایل به فعالیت به عنوان مرد در زندگی اجتماعی باشند، به ناچار زنان بیشتری وسوسه پر کردن جای آنان را دارند. زنانه شدن مردان همواره به مردانه شدن زنان میانجامد. در عصری که همه ایدههای بزرگ ارزشی، از وفاداری، سختکوشی و اراده راسخ فراموش شده است، جای شگفتی نخواهد بود که مرد جایگاه برتر خود در زندگی سیاسی و حکومتی را به زن بدهد. گفتن اینها به شنوندگان زن بدنامی خواهد بود ولی باید گفته شود، چرا که درست است و به روشن کردن دیدگاه ما به زنان کمک میکند. دوران مدرن با تمام دگرگونیهای گسترده در حکومت، سیاست، اقتصاد و روابط اجتماعی، زنان را رها نکرده و نقش آنها را در جامعه نادیده نگرفته است. چیزهایی که چندین سال یا دهه پیش غیرممکن بودند، هم اکنون واقعیت روزانه [زندگی] شدهاند. برخی مسائل خوب و اصیل و ستودنی رخ داده ولی برخی مسائل پست و توهینآمیز نیز به وجود آمده است. این دگرگونیهای بنیادین بسیاری از کارهای بسندهی زنان را از آنان ستانده و چشمان آنها را در جهتی که برای آنان مناسب نیست، قرار داده است. نتیجه آن دیدی تحریفشده از زن آلمانی بود که هیچ پیوندی با ایدههای پیشین نداشت. دگرگونی بنیادین، لازم است. اگرچه این خطر وجود دارد که ارتجاعی و منسوخ به دید آید ولی اجازه دهید که به روشنی اعلام کنم: نخستین، بهترین و مناسبترین جایگاه برای زنان، در خانواده است، و پرافتخارترین وظیفه او دادن فرزندانی شایسته به مردم و ملت خود است، فرزندانی که میتوانند نسلها را ادامه دهند و جاودانگی ملت را تضمین نمایند. زن معلم جوانان و از این روی سازندهی بنیاد آینده است. اگر خانواده سرچشمه قدرت جامعه است، زن هسته و مرکز آن میباشد. بهترین جایگاه برای زن جهت خدمت به مردمش در ازدواج، خانواده و [نقش] مادریاش میباشد. این بالاترین مأموریت اوست. این بدان معنی نیست که زنان شاغل یا فاقد فرزند نقشی در مادری مردم آلمانی ندارد، بلکه آنها از قدرت، توانایی و حس وظیفهشناسی خود برای ملت در زمینههای دیگر سود میبرند. ما قانع شدهایم که نخستین وظیفه ملتی که به لحاظ اجتماعی دگرگون شده است، باید آن باشد که دوباره امکان انجام وظایف راستین، یعنی مأموریت در خانواده به عنوان مادر را به زنان بدهد.
حکومت انقلابی ملی به هیچ روی ارتجاعی نیست و نمیخواهد که گام عصر به سرعت پیشرونده را متوقف سازد و در زمان عقب بیفتد بلکه میخواهد که پرچمدار و جویندهی راه آینده باشد. ما از تقاضاهای عصر مدرن آگاهیم ولی این موضوع ما را از دیدن [این موضوع] بازنمیدارد که ریشه هر عصر در مادری است و اینکه هیچ موضوعی برای مادر خانواده مهمتر از تربیت فرزندان جامعه نیست. زنان آلمانی در سالهای اخیر دگرگونشدهاند و میبینند که در نتیجه داشتن حقوق بیشتر و وظایف کمتر، خوشحال تر نیستند و میفهمد که داشتن حق انتخاب شدن در یک جایگاه حکومتی به ازای حق زندگی، مادری و سرپرستی خانواده، تجارت خوبی نیست.
از مشخصههای دوران مدرن کاهش سریع نرخ تولد در شهرهای بزرگ ماست. در 1900 ، دو میلیون کودک در آلمان به دنیا آمدند. هم اکنون این میزان به یک میلیون کاهش یافته است. این کاهش شدید در پایتخت بیش از شهرهای دیگر مشهود است. در چهارده سال گذشته، نرخ تولد در برلین پایین تر از هر شهر اروپایی دیگر شده است و تا سال 1955 بدون مهاجرت، دارای سه میلیون جمعیت خواهد بود. حکومت با عزم راسخ در پی توقف این زوال خانواده و از میان رفتن نژاد ما که ناشی از آن است، میباشد. باید دگرگونی بنیادی صورت گیرد. دیدگاه لیبرالی به خانواده و فرزند سبب انحطاط سریع آلمان شده است. امروزه باید نگران جمعیت سالخورده باشیم. در 1900، هر شخص پیر هفت فرزند داشت، امروزه تنها چهار فرزند دارد. اگر شرایط کنونی ادامه یابد، در 1988، نسبت یک به یک خواهد بود. این آمار بیانگر همه چیز است و بهترین اثبات برای این است که اگر آلمان در مسیر کنونی پیش رود، بسیار زود نابود میشود. ما تقریباً میتوانیم دههای را پیشبینی کنیم که آلمان به دلیل فاقد جمعیت بودن از میان می رود. ما نمیخواهیم کنار بایستیم و از میان رفتن زندگی ملی و نابودی نژادی که به ارث بردهایم را شاهد باشیم. دولت انقلابی ملی وظیفه دارد که دگرباره ملت را بر بنیادهای اصیل آن بنا نماید و زندگی و کار زن را چنان دگرگون کند که او دوباره بتواند به خوبی در خدمت ملت باشد و قصد دارد که با از میان بردن نابرابریهای اجتماعی بار دیگر زندگی و آینده مردم ما و جاودانگی نژادمان را تضمین نماید. من این نمایشگاه را افتتاح میکنم که هدفش توضیح و آموزش، کاهش یا حذف آسیب به فرد و کل مردم است. این [نمایشگاه] برای ملت و روشنگری عمومی است و حمایت از آن، از خوشحالکنندهترین وظایف دولت جدید میباشد. شاید این نمایشگاه که نام «زن» بر آن نهاده شده است، نقطه عطفی باشد. اگر هدف نمایشگاه دادن تصویری از زنان در جامعه معاصر باشد، آن را در زمانی انجام میدهد که جامعه آلمان در حال بزرگترین دگرگونی در نسلها [ی خود] است. آگاهم که این کار چه اندازه دشوار است و موانعی که باید از میان برود تا این نمایشگاه موضوعی روشن و ساختاری محکم یابد را میدانم. این (نمایشگاه) نشاندهندهی اهمیت زن برای خانواده، مردم و تمامی ملت است. آنچه که به نمایش درآمده، تصویری از زندگی واقعی زن امروز را به دست خواهد داد و آگاهی لازم برای حل عقاید مخالف را فراهم میکند که [این عقاید] صرفاً نتیجه جنبش معاصر زنان نیست. ولی این همه موضوع نیست. هدف نمایشگاه «زن» تنها نشان دادن موضوعات [بالا] نیست، بلکه مطرح کردن پیشنهادهایی برای بهتر شدن است. قصدش نشان دادن راههای و فرصتهای نوین است. مثالهایی روشن و اغلب مؤثر، دلایلی را به هزاران زن آلمانی برای فکر کردن و مد نظرقراردادن میدهد. به ویژه برای ما مردان دولت جدید بسیار خوشایند است که به خانوادههایی با فرزندان زیاد توجه ویژهای شده است، چرا که ما خواهان جلوگیری از نابودی ملت هستیم.میزان اهمیت خانواده را نمیتوان بیان کرد به ویژه خانوادههایی که فاقد پدر هستند و کاملاً به مادر وابستهاند. در این خانوادهها زن به تنهایی مسئولیت فرزندان را به دوش میکشد و [درعینحال] باید از مسئولیت خود در برابر مردم و ملت نیز آگاه باشد. ما اعتقادداریم که سرنوشت ملت آلمان نابودی نیست، و مطمئنیم که آلمان هنوز مأموریتی بزرگ در جهان دارد. ما معتقدیم که در پایان تاریخ خود نیستیم، بلکه دورانی نوین، پرشکوه و غرورآفرین از تاریخمان در حال آغاز شدن است. این ایمان به ما قدرت میدهد و از ناامیدی جلوگیری میکند و سبب فداکاریهای بسیاری در چهارده سال گذشته شده است. این [موضوع] به میلیونها زن آلمانی قدرت امید به آلمان و آینده را میدهد و سبب میشود تا پسران خود را در این رستاخیز ملی به ما ملحق کنند. این ایمان با زنان دلیری همراه بود که همسران و سرپرست خانوادهشان را در جنگ [جهانی نخست] از دست دادند و نیز با زنانی که پسران خود را در جنگ برای تجدید حیات مردمشان فدا کردند. این ایمان ما را در دوران نیاز و ناامیدی چهارده سال گذشته سرپا نگاه داشته است و این ایمان که امروز سراپایمان را پرکرده است امید نوینی را میدهد که آلمان دوباره جایگاه خود را در [روشنایی] خورشید خواهد یافت. هیچچیز، بیش از مبارزه، شخص را سخت و مقاوم نمیکند و هیچچیز بیش از مواجهه با سختی، شخص را دلیر نمیسازد. در طی سالهایی که به نظر میرسید آلمان محکوم به نابودی است، گونهای نوین از زنانگی در زیر لایه مشوش تمدن مدرن شکل گرفت و آن سرسختی، عزم راسخ، دلیری و اشتیاق به فداکاری بود. در طول چهار سال جنگ بزرگ و چهارده سال اضمحلال آلمان که به دنبال آن بود، زنان و مادران آلمانی خود را شایسته همراهی مردانشان نشان دادند. آنها تمامی سختیها، همه محرومیتها و خطرات را تحمل کردند و در مواجهه با بدبختی، نگرانی و آزار سرخم نکردند. تا زمانی که جامعهای چنین زنان شریف و سربلندی را دارد، هیچگاه نابود نخواهد شد. این زنان پایههای نژاد، خون و آینده ما هستند. این سرآغاز زنانگی نوین آلمانی است. اگر جامعهای دگرباره زنانی داشته باشد که سربلند و آزاد، مادری را برگزینند، نابود نخواهد شد. اگر زن سالم باشد، مردم سالم خواهند بود. وای بر آن جامعهای که زنان و مادران خود را از یاد ببرد [چرا که] خود را محکوم به فنا میکند. امیدواریم که مفهوم زن آلمانی بار دیگر احترام کل جهان را به دست آورد. آنگاه زن آلمانی به سرزمینش، مردمش و فکر کردن به آلمان و آلمانی بودن میبالد و سربلندی ملت و نژادش، مهمترین [موضوعات] برای او خواهند بود. تنها ملتی که افتخارش را فراموش نمیکند، میتواند پیشرفت خود را تضمین نماید. زن آلمانی نباید هیچگاه این را فراموش کند. من این نمایشگاه را افتتاح میکنم به این امید که خطاهای گذشته را آشکار و راه آینده را نشان دهد. در این صورت است که جهان بار دیگر به ما احترام خواهد گذاشت و ما نیز میتوانیم سخن «والتر فون در ووگلواید» را تصدیق کنیم که این را در مورد زن آلمانی در چکامه مشهور خود آورده است:
مردی که میجوید
پاکدامنی و عشق حقیقی را
باید به سرزمین ما بیاید
که در آن شادی، فراوان است
به این امید که زندگیام در آن (سرزمین) دراز باد